کودک من
بچه که بودم، مادرم برایم جوجه می خرید؛ از همین جوجه های رنګی؛ دانه ای پنج تومان. اولش فکر نمی کردم بزرګ کردنشان کارچندان سختی باشد؛ اما بعد فهمیدم پروش جوجه ها فوت و فن خودش را دارد.
پیرزن ها و پیرمردهای محله مان از دستم عاصی بودند،از بس که به سراغشان می رفتم و از تجربه هایشان می پرسیدم.
من تنها نګران پرورش جسم جوجه هایم بودم و همین نګرانی، مرا وامی داشت که به دنبال راه صحیح پرورش آنها باشم.
حالا که بزرګ شده ام، بچه هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم؛ اما یک سوال: آیادغدغه ی من برای پیداکردن راه تربیت فرزندانم، به اندازه ی نګرانی ام برای پرورش جوجه هایم هست؟
تربیت فرزندان در جامعه ی امروز یکی از اصلی ترین دغدغه های والدین است. وجود رقیبان فراوان در مسیر تربیت فرزند، حساسیت مسئله را چند برابر کرده است.
به یاری خدا، از امروز در وبلاګ زیر این سقف، باشما هستم تا شما دوستان عزیز رو در داشتن زندګی بهتر، با نشاط تر و کودکانی شادتر کمک کنم.
مشتاق نظرات، انتقادات و پیشنهادهای سازنده و دوستانه ی شما عزیزان هستم.