سپیده زد، سپیده وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره صبح اومده دوباره
خروس پر طلایی با پاهای حناییقوقولی قوقو می خونه تو کوچه و تو خونه
اذان میګن دوباره از مسجد و مناره
بابام پا میشه از خواب میره لب حوض آب
میشوید او دست و رو با آب میګیرد وضو
تمیز و پاکیزه باز میاد سر جا نماز
منم کنار بابا نماز می خونم حالا